Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «مهر»
2024-05-05@16:00:10 GMT

هیچ‌کس به گرد پای عراقی‌ها نمی‌رسد!

تاریخ انتشار: ۲۰ شهریور ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۶۵۹۸۲۱

هیچ‌کس به گرد پای عراقی‌ها نمی‌رسد!

خبرگزاری مهر - گروه مجله - زینب رجایی: ساعتی است که جمع چهار نفره‌مان مهمان خانه «ابوسلمان» شده است؛ مرد عراقی که با فرزندان، همسر و مادرش در روستاهای نزدیک جاده نجف به کربلا زندگی می‌کند و امسال که پس‌انداز زیادی برای نذر به وقت اربعین نداشته، تصمیم گرفته چند زائر را سر سفره ساده‌شان بنشاند. گرچه تا اندکی قبل ترس از بیابان‌های ناشناخته عراق چهار ستون روح و جسمم را می‌لرزاند اما حالا خدا را شکر می‌کنم که مهمان این خانه شده‌ام.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در پذیرایی خانه‌شان نشسته‌ایم. پذیرایی؟ نه… یک اتاق سه در چهار که دیوارهای تیره‌اش به زحمت با یک لامپ کم مصرف روشن شده‌اند و وسطش یک زیلوی رنگ و رو رفته انداخته‌اند؛ از همین زیلوهای مسافرتی که تا می‌شوند و ما برای پیک نیک در پارک و جنگل روی زمین پهن می‌کنیم. دور تا دور اتاق را تشک‌های سال‌خورده نازکی انداخته‌اند و چند متکای بزرگ به جای پُشتی به دیوارها تکیه کرده‌اند.

مادر ابوسلمان زانو به زانویم نشسته و برای من و محدثه حرف می‌زند. احمد و مرتضی هم دو نفره با هم مشورت می‌کنند و کلمات عربی را با «ال» کنار هم می‌گذارند و به خورد ابوسلمان می‌دهند. تقریباً مطمئنیم که نه ما از حرف آنها نه آنها از حرف ما چیز زیادی نمی‌فهمند اما خوش می‌گذرد… چای که می‌خوریم فنجان‌ها را برمی‌دارم و «یا الله» گویان به آشپزخانه می‌برم. کوثر دختر هفده هجده ساله خانواده همانطور که بساط شام را حاضر می‌کند با جملاتش و اشاره کردنش به رنگ چای به من می‌فهماند که می‌خواسته چای ایرانی برایمان درست کند اما بلد نبوده!

کار به جای باریکی رسیده است. من باید «دم کردن» چای را به آنها توضیح بدهم. مطمئنم حتی اگر اینترنت هم آنتن می‌داد، ترجمه آنلاین هم کارمان را پیش نمی‌برد. مادر کوثر دستم را می‌گیرد و سمت گاز و وسایل آشپزخانه می‌برد تا به جای حرف زدن در عمل نشان‌شان بدهم. انگار بیشتر خودشان مشتاق‌اند یک لیوان چای ایرانی بخورند. یک کتری کوچک به جای قوری برمی‌دارم و با آب جوشی که از قبل آماده بود دو قاشق سر خالی چای دم می‌کنم و همانجا روی زمین دور هم می‌نشینیم تا چای دم بکشد.

یک ربع بعد برایشان چای ایرانی می‌ریزم. آنها که چای‌شان حسابی تیره و غلیظ است، رنگ روشن چای را متعجب و پرسشگرانه نگاه می‌کنند. اشاره می‌کنند که برای خودت هم بریز. کتری قبلی چای را برمی‌دارم و در استکان‌های کمر باریک برای خودم چای عراقی می‌ریزم: «شای عراقی فی الاربعین فی العراق؛ احلی من العسل» یعنی چای عراقی وقت اربعین در عراق شیرین‌تر از عسل است. خنده صورتشان را پر می‌کند.

چای دوم را که می‌خوریم «کوثر» من را به اتاق دیگری می‌برد که غیر از یک زیلو، یک کمد بزرگ و تعدادی لحاف و تشک و یک دیوارکوب «وَ اِن یَکاد» چیزی در آن نیست. به لباس‌هایم اشاره می‌کند و چیزهایی می‌گوید. می‌فهمم که اصرار دارد آنها را بشوید. نگاهی به خودم می‌اندازم. من که طبق عادت سفرهای اربعین سه دست لباس بیشتر نیاورده‌ام بعد از دو روز پیاده‌روی در گرمای مشایه هیچ انتخاب دیگری در کوله برایم باقی نمانده و آنچه امروز تنم بوده حسابی خاکی است و اوضاع بدی دارد. احتمالاً کوثر هم فهمیده که اوضاع از این قرار است.

اما من مطمئنم اینجا خبری از ماشین لباسشویی نیست. امتناع می‌کنم؛ کوتاه نمی‌آید. دست و پا شکسته می‌گویم: «اغسله فی المواکب موجود…» یعنی شستشو در موکب‌ها انجام می‌شود… بیخیال نمی‌شود. این بار می‌گویم: «مَلابِس لا موجود» یعنی لباس دیگری ندارم که اینها را به تو بدهم. کمی ساکت می‌ماند و می‌رود.

خیالم راحت می‌شود که بیش از این اسباب زحمت نشده‌ام و راضی‌اش کرده‌ام که یک دقیقه بعد کوثر با چند تکه لباس در دست و لبخندی بر لب برمی‌گردد. لباس‌ها را روی دستم می‌گذارد و لابلای جملاتش چند بار می‌گوید: «نظیف!» یعنی تمیز است. باز قبول نمی‌کنم ولی کوتاه بیا نیست و با آنکه چند سالی از من کوچک‌تر است طوری جلویم ایستاده که انگار با زبان بدنش می‌گوید: «نمی‌گذارم بروی…».

مصاف من و کوثر چند دقیقه‌ای طول می‌کشد. دست آخر، لباس‌هایی که برایم آورده را جلوی صورتش می‌گیرد و با تردید آنها را بو می‌کند، بعد هم به صورت من نزدیک‌شان می‌کند و با صدای لرزانی می‌گوید: «والله نظیف!» یعنی به خدا تمیز است. ابروهای مشکی و چانه‌اش می‌لرزد. به وضوح بغض کرده.

زور اصرارهایش بیشتر از توان مقاومت من است. تسلیم می‌شوم؛ تشکر می‌کنم و لباس‌ها را می‌گیرم. عبای بلند و یک شال نخی است که از لباس‌هایی که کوثر همین حالا بر تن دارد به مراتب نوتر به نظر می‌رسند و کمی هم سنگ‌دوزی دارند. به گمانم لباس مهمانی‌هایش را برایم آورده است. بو می‌کنم. بوی تمیزی می‌دهند. بوی خرمای زاهدی عراقی… کوثر باز به اتاق برمی‌گردد و لباس‌هایم را برای شستن می‌برد. حالا او می‌خندد و من بغض کرده‌ام از این همه محبت. یاد برادرم روح‌الله می‌افتم که می‌گفت: «هنگام اربعین در مهمان‌نوازی، هیچ‌کسی به گرد پای عراقی‌ها هم نمی‌رسد…»

کد خبر 5882960 زينب رجائی

منبع: مهر

کلیدواژه: اربعین اینترنت نجف اشرف کربلا عراق اربعین حسینی اربعین 1402 زائران اربعین پیاده روی اربعین مشایه صفحه اول روزنامه ها دکه روزنامه اربعین 1402 صفحه اول روزنامه های استان ها کربلا عراق اربعین حسینی صفحه اول روزنامه های ورزشی صفحه اول روزنامه های اقتصادی اربعین نجف اشرف افغانستان تهران اورانیوم لباس ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۶۵۹۸۲۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

تجلیل ازدکترعراقی‌زاده بنیانگذار آموزش دندانپزشکی درهرمزگان

به گزارش خبرگزاری صداوسیما مرکز خلیج فارس؛ غلامعلی جاودان رئیس دانشگاه علوم پزشکی هرمزگان گفت: دکتر عبدالمهدی عراقی‌زاده، متولد بهمن‌ 1339 در بندرعباس است و 35 سال از عمر خود را صرف ارائه خدمت به مردم هرمزگان کرد.

بیشتر بخوانید؛ اجرای کامل طرح سلامت خانواده در هرمزگان
با پیگیری های مستمر وی، از سال 1387 دانشکده دندانپزشکی هرمزگان با پذیرش صد در صد نیروی بومی آغاز بکار کرد.
دکتر عراقی‌زاده در سالهای 1385 تا 1380 در سمت رئیس دانشگاه علوم پزشکی هرمزگان بود و نقشی ویژه در ارائه خدمات به مردم استان داشت.

دیگر خبرها

  • تجلیل ازدکترعراقی‌زاده بنیانگذار آموزش دندانپزشکی درهرمزگان
  • سد کوثر گچساران سرریز شد + ویدئو | حجم آب را ببینید
  • فیلم/ درگیری مسلحانه اشرار در زاهدان
  • مرور یک تجاوز شیمیایی
  • ممنوعیت استفاده از کلمه «اسرائیل» در رسانه‌های عراقی
  • استفاده از واژه «اسرائیل» در رسانه‌های عراقی ممنوع شد
  • یک مکالمه بیسیمی با عراقی‌ها درباره صدام
  • جام ملت‌های زیر ۲۳ سال آسیا/عراق با بازیکن مس رفسنجان به المپیک رسید
  • صعود عراق به المپیک برای نویدکیا گران‌ تمام شد
  • شکوفه‌های بهاری شهرستان کوثر استان اردبیل